زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
دل میبـرد ز من نـظـر آسمـانیات قـربـان این هـمـه اثـر آسـمـانـیات خورشید من به نیزه تو تنها نماندهای دارد هـوای تـو قـمــر آسـمـانـیات بـا دیـدن مـلائـکـه بُـهـتـم نـمـیزنـد سجـده کـنند اگر به سـر آسـمانیات گفتی خدا اسیری مان را نوشته است جـانـم فـدای این خـبـر آسـمـانـیات هل من معین تو جگرم را کباب کرد میسوزد عرش از شرر آسمانیات هر روز دخترت ز سرت میکند سوال پـایـان نـدارد این سفـر آسـمانیات؟ مهتاب هر شبم چه به روز تو آمده؟ زخـمی شده دو چـشم تر آسمانیات آقا رباب سیـنهاش از شیـر پُـر شده حـالا کجاست گـل پـسر آسـمانیات |